گوش بری.
از پشت پنجره کف خیابان محلهمان را نگاه میکنم سرنبش یک قطعه زمین موات چند سال است شهرداری منطقه ما یک پیت حلبی بزرگ که با چهار چرخ تزئین شده را برروی یک سطح شیبدار رها کرده است.
بچههای ذکور 5 تا 15 سال محله به آن سطل آشغال میگویند شهروندان 15 تا 25 سال به آن گربهدانی میگویند.
ساکنین 25 تا 40 سال به آن زباله دانی میگویند. جمعیت 40 تا 60 سال به آن محفظه جمعآوری طلای کثیف میگویند. اکثریت 60 سال به بالا آن را محل تف و لعنت مینامند. چند روزی است بررسی کنندگان این موقعیت که عموما بچههای 15 سال و نوجوانان هستند وقتی به محل نزدیک میشوند ابتدا کلاه کشی را بر سر میکنند و آن را تا انتهای گوش خود میآورند در حالیکه اصلا گوش های آنها پیدا نیست.
از یکی از هم سن و سالهای اینها میپرسم چرا در گرمای تابستان کلاه زمستانی بر سر میگذارند؟ میگوید: توقع داشتید در حال کاوش در محل ورود و خروج گربهها آنها هدفون روی گوششان بگذارند، کلاه گذاشتهاند تا گربهها و موشها به جای گوشت، گوش آنها را نخورند!
بعضیها عقیده دارند برای اینکه شناسایی نشوند کلاه بر سر میگذارند، عدهای میگویند: حتما برای خوش تیپی این کار را نمیکنند.
اما یکی از با تجربههای محله میگوید: این روزها به دلایلی که خودت خوب میدانی زبالهها به دلیل شاخص اقتصادی عرضه و تقاضا دارای مطلوبیت و کشش شده است و به مقداری که سکه و ارز افزایش قیمت دارند این طلای کثیف کاهش تولید دارد و هر روز کمتر از دیروز بدست میآید.
میگویند: محلهای جمعآوری طلای کثیف دیگر گربه ندارند چون بعضیها برای بدست آوردن کیسههای طلای کثیف به صورت استتار کامل در حال آماده باش هستند به محض ورود دو دست و یک سر و بدن به داخل این مکان با ارزش ناگهان شییء برندهای گوش طرف را بریده وکف دستش میگذارد تا بدون هماهنگی و رخصت وارد نشوند.
عجیب اینکه گربهها روی دیوار کناری این محفظه دارند به صحنه بریده شدن گوش آن بچه کار بیگناه نگاه میکنند و تنها شاهدان این فاجعه هستند و گربه بزرگتر و سیاهتر به گربه کوچکتر و سفیدتر میگوید: «اسبها وقتی گاری را میکشند و به سر بالایی میرسند و زورشان نمیرسد گاری را از سربالایی به بالاترین نقطه حمل کنند شروع میکنند یکدیگر را گاز گرفتن و گوش در اولویتترین آناتومیست.»