قصه ما سه نفر.
ما سه نفر از دوستان دوران مدرسه بوديم با هم درس خوانديم و آن را تمام کرديم. سه نفري وارد بازار کار شديم و از همان روز اول شروع به کار مثل بقيه آدمها سرکار نرفتيم! چشم حسودان کور، از روز اول به عنوان سرگروه يا به قول بچهها کاپيتان بوديم. در آخر هر ماه حقوق خود را برابر قصه پرداخت حقوق محل کار تعيين ميکرديم!
هر قدر نيازمان بود يا ميخواستيم يا ميتوانستيم براي اينکه لنگ نباشيم و ذخيره داشته باشيم برداشت ميکرديم و به همين دليل به ليست حقوق و اضافهکار ديگر کارکنان محل کار وسواس داشتيم و نهايت دقت و مراقبت را اعمال ميکرديم. در محل کار معروف به ناخنخشک و مته به خشخاش زننده بوديم و هرگز نگران نميشديم چون اين کار ما توجيه ديگري هم داشت و آن صرفهجويي و جلوگيري از بريز و بپاش بود! از محل کار که بيرون ميآمديم تمام برقهاي اضافي را خاموش ميکرديم و در موقع انجام کار به همه تذکر عدم اسراف ميداديم و از القاب «بابا برقي» يا «صاحبش» آمد و انواع و اقسام متلکهاي ديگر لذت ميبرديم.
اينها به دليل دوست داشتن فيش حقوق و مواجب پايان ماه بود با وجود گذشت 30 سال از دوران دريافت فيش وارد دهه ديگري شده بوديم، که ناگهان روزي فيش حقوقمان روي ديوار محل کار چسبانده شد همکاران که درس مقايسه تطبيقي را خوانده بودند در حال شش وبش کردن اعداد و ارقام فيش حقوق خود با فيش حقوق ما شدند. منتظر شديم با افشاکنندگان برخورد شود ديديم به سراغ ما آمدند و در محل کار نگاهها به روي ما کج و معوج گرديد بعدا از سالها کاشت و برداشت آمديم سر آنتن و حالا ميگويند بايد تمام مواجب به بدن زده را پس دهيد!
خوب که دارم فکر ميکنم بياد روزي ميافتم که سر يک چهار راه شهر تهران پشت چراغ قرمز يکي از همکاران فيش حقوق اسفند ماه بيست و چند سال قبل خود را روي شيشه ماشين چسباند و از من علت حداقل دريافتياش را سوال کرد و ما به جاي توجه به علت و علل اقل دريافتي حقوق در شب عيد به او گفتيم: همينه که هست و نفرين بيشاز دو دهه قبل او امروز گريبان ما را گرفته است و داريم همه اتفاقات مديريتي خود را مثل فيلم سينمايي مقابل چشمان خود در حال عبور ميبينيم. هنوز از وضعيت دو دوست دوران تحصيل خود بي خبر هستيم گويا هنوز نوبت به افشاي فيش حقوق آنها نرسيده است!
با نفس خويش جنگ نمودن شجاعت است
بگذشتن از گناه ضعيفان شهامت است
اين قدرتي که داده به تو دست روزگار
بيجا اگر که صرف نمايي خيانت است
(شعر علي رادمنش)