از آسمان قلعه مرغي تا...
تلويزيون داشت اخبار چگونگي اصابت موشک ترکيه به جت شکاري روسيه در خاک سوريه را نشان ميداد و ترکيهايها داشتند توجيه ميکردند چرا و چگونه اين سازه مدرن سرنگون شده است.
خانهاي در منطقه قلعه مرغي در جنوب شهر تهران
مادر: در حالي که به پسرش اشاره ميکند ميگويد مگر بابا به تو نگفت به محض آمدن از مدرسه بيا پشتبام؟
بچه: مامان دارم از تلويزيون فيلم سرنگوني هواپيماي روسيه توسط ترکيه را نگاه ميکنم.
مادر: پاشو برو پشتبام زود باش.
بچه: از جلوي تلويزيون بلند ميشه و اتاق را به طرف راه پله و پشتبام ترک ميکنه و از درب خرپشته وارد صحن پشتبام ميشه.
پدر: چطوري بابا چرا دير آمدي؟
بچه: مشغول تماشاي فيلم سقوط جت روسيه توسط ترکيه بودم.
پدر: چند بار گفتم وقتي من خونه نيستم به گنجه کفترها دست نزن يهواي در گنجه وا ميشه اين حيوونا پرواز ميکنن و ميرن کوچه غريبون اونجا يکي پيدا ميشه اينارو مثل جت روسيه سرنگون ميکنه.
بچه: راست ميگي بابا! مگه کفتر بازها مثل ترکيهايها هستند حيوانات را ميزنن و سرنگون ميکنن؟
پدر: نه بابا کفتر بازها براي کفتربازي توي آسمون يک قانون نانوشته با هم دارن که اونو رعايت ميکنن، بعضيها با هم حريفاند بعضيها با هم ناحريفاند.
بچه: پدر جان حريف و ناحريف يعني چه؟
پدر: کفتر حريفو وقتي گرفتي ديگه پس نميدي، کفتر ناحريفو اگه بگيري بايد پس بدي.
بچه: اگه اصلا نخواستي کفتر کسي رو بگيري چه کار ميکني؟
پدر: با اون ني بلند که افتاده اونجا به اون اخطار ميدم.
بچه: چه چوب بلندي من که نميتونم از جا بلندش کنم. چطوري اخطار ميدي؟
پدر: چوب را به سمت آسمان اين جوري ميچرخانم به اين کار «سياهي دادن» ميگن حيوون ميفهمه به مکان غريبي نزديک شده راهشو ميگيره ميره.
بچه: حالا اگر اين کارو انجام دادي باز هم کفترها نرفتند چکار ميکني؟
پدر: چند تا از کفترهاي خوبم مثل «سينه سياه دم سياه» و «کله سياه دم سياه» و «طوقي» و «پشتدار» و «شاهزاده» و «کلهدار» و «کله سبز» و «کله برنجي» رو با هم «پر» ميدم با پرواز اينها، کفتر غريب به همراه اينا ميان روي همين پشتبام و من هم «رودون» ميکنم.
بچه: «رودون» ديگه چيه؟
پدر: پذيرايي و خوشامدگويي به کفترهاي غريب را «رودون» ميگن يعني آب و دون براشون ميارم.
بچه: بابا اخبار ميگفت خلبانهاي جت روسيه توسط ترکيه کشته شدن.
پدر: به نظرم با اين اوضاع و احوال لازمه يکي از کفتربازهاي محلهمون بره ترکيه اخلاق و قانون پرواز به اونا آموزش بده.
بچه: بابا شما هميشه ميگفتي با کسي که نميفهمه سر شاخ نشو همين قدر که نميفهمه يک دنيا ارزش داره.